به طور کلی تمدن با واژه فرهنگ قرابت دارد و گاهی این دو به جای هم به کار می روند یا هر کدام طوری استعمال می شود که معنای دیگری در آن مشاهده میشود. هنگامی که این دو در مقابل هم قرار می گیرند باید فرق این دو را شناخت. تمدن بیشتر به ظواهر زندگی اجتماعی توجه دارد، اما آنجا که پای معنا به میان می آید، با فرهنگ ارتباط پیدا می کند. چون در زندگی اجتماعی اغلب این دو باهم هستند، جدا کردن حیثیت مادی از حیثیت معنوی آن مشکل است. پس وقتی می گوییم تمدن اسلامی یعنی آن ویژگیهای زندگی اجتماعی که متأثر از اسلام است. البته وقتی میگویند تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمانهاست و نسبت دادن به اسلام فقط از آن روست که کسانی که این کارها را انجام داده اند، مسلمان هستند. مانند این که گاهی فلسفه اسلامی می گوییم در مقابل فلسفه مسیحی، یعنی این فلسفه مسلمان هاست. ولی گاهی منظور فلسفهای است که متأثر از فکر اسلامی باشد، یعنی اسلام آن را ابداع کرده یا پرورش داده و به کار گرفته باشد. این جا هم میگوییم تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمانهاست. در کتابهایی که غربی ها درباره تمدن نوشتهاند، منظورشان همان تمدن مسلمانهاست. اغلب هم اسلام و عرب را مساوی میدانند.